امروزه برای اسم جمع مردم، فقط فعل جمع میآورند ولی در قدیم چنین نبوده و مرزباننامه نیز از این ویژگی بر کنار نیست. به اعتقاد شمیسا (ص:۳۲۹) مردم در سبک خراسانی مفرد شمرده میشد و برای آن فعل مفرد میآوردند و فرشیدورد (ص: ۱۱۸) معتقد است که در قدیم مردم به معنی انسان بوده است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۴-۷-۱-۱- مردم با فعل مفرد
بدانکه مردم دانا همیشه به چراغ عقل عیب خویش جوید (۵/۴۲۶)
۳-۴-۷-۱-۲- مردم با فعل جمع
مردم شهر به درگاه مجتمع شدند. (۷/۱۱۸)
مردم دانا گفتهاند که بذل مال که به اندازهی یسار نکنی، نیازمندی و محتاجی ثمره دهد. (۶/۲۹۲)
لیکن مردم اهل خرد با محنت زدگان کار افتاده زیادت آمیختن و در صحبت ایشان الا به قدر ضرورت آویختن پسندیده ندارند. (۶/۳۰۱)
مردم پنج گروه را از درویشان شمرند. (۴/۳۶۵)
مردم نادان ندانستهاند. (۱/۳۶۵)
۳-۴-۷-۲- لشکر
۳-۴-۷-۲-۱- لشکر با فعل مفرد
لشکر از هر جانب بپراکند. (۵/۱۳۸)
۳-۴-۷-۲-۲- لشکر با فعل جمع
لشکر من صبر است که اگر دارم و بدهم، شکر گویند.
۳-۴-۷-۳- گروه با فعل جمع
امروزه برای اسم جمع گروه، فعل مفرد میآورند ولی در مرزباننامه چنین نیست و برای گروه فعل جمع آمده است.
و گروهی که زیادت در مال دنیا نقصان شمردند و دانستند. (۴/۳۶۶)
۳-۴-۷-۴- امت با فعل جمع
امروزه برای اسم جمع امت، فعل مفرد به کار میرود در حالیکه در مرزباننامه چنین نیست.
امت در بعثت او شبهت آرند. (۳/۳۹۴)
۳-۴-۸- عدم مطابقت فعل و فاعل از نظر شخص در مرزباننامه (التفات)
گاهی اتفاق میافتد که فعل و فاعل از نظر شخص با هم مطابقت ندارد که به این شیوهی کارکرد، التفات گویند. التفات به دوگونهی حاضر به غایب و غایب به حاضر است. این شیوه در مرزبان نامه نیز کاربرد دارد. از جمله التفات از حاضر به غایب:
و آنچه میخواهد که ترا نصیحتی کند، مرتبهی خویش در دانش و رای مرتبهی تو مینهد، امّا نه چنان است که او با خود قرار میدهد و از حلیت کمالی که مینماید، عاطل است و اندیشهی او سراسر باطل، لیکن شاه بفرماید [بفرمای] که آنچه گوید، به حضور من گوید تا در فصول آن نصیحت فضول طبع و فضیحت او بر شاه اظهار کنم و سرپوش از روی کار او برگیرم تا شاه بداند [بدانی] که از دانشوران کدام پایه دارد. (۳/۴۳)
فرمود او را مخیّر کنند[کنید] تا یکی از این سه گانه که او خواهد، معاف بگذارند[بگذارید] و بدو باز دهند[دهید].(۳/۵۱)
این افسانه از بهر آن گفتم تا شاه بداند [بدانی] که مرا از گردش روزگار عوض ذات مبارک او هیچ کس نیست. (۵/۵۲)
گرگ در جوال عشوهی بزغاله رفت و کفتاروار بستهی گفتار او شد؛ فرمود چنان کند[کن]. (۸/۷۰)
یادآوری: وقتی دو فعل به هم عطف میشوند، گاهی التفات صورت میگیرد که برای این نمونه موردی یافته نشد.
۳-۵- شیوهی نفی افعال در مرزباننامه
هر فعلی را میتوان با بهره گرفتن از تکواژ «ن» منفی کرد. منفی کردن افعال را نفی و منفی نمودن فعل امر را نهی گویند. در مرزباننامه نیز برای نفی افعال شیوه های مختلفی به کار رفته که با توجه به بررسی صفحات ۶ تا ۸ هر باب آمار تنوّع نفی افعال بدین گونه است:
در مرزباننامه حدود ۸۷% از افعال به شیوهی معمول منفی شدهاند و بقیهی افعال؛ ۵% با کمک تکواژ «م» ۴% با به کار بردن «نه» به صورت کلمهای مستقل، ۲% به شیوه مقارنه و ۲% با استعانت از تکواژ «نا» منفی گشتهاند.
شواهد بدین گونه است:
۳-۵-۱- جدا شدن علامت نفی از فعل در مرزباننامه
گاهی علامت نفی از فعل جدا شده و به صورت رابطه (مخفف نیست) با «خبر» آمده است. نمونه را:
خرس گفت هر آنچه فرمائی متبع است و بر آن اعتراضی نه. (۲/۳۳۴)
بدانچه نیاوردی مؤاخذتی و مطالبتی نه. (۹/۵۸۴)
و جز غسلی از جنابت جهولی و ظلومی بر آوردن و روی سیاه کرده عصیان را به آب اعتذار و استغفار که از نایژهی حدقه گشاید فرو شستن چاره نه. (۸/۶۷۵)
تو با بلاء هیچ عذر محتاج نه. (۸/۳۳۹)
به ارشاد دیگری محتاج نه. (۸/۵۷۵)
در همهی این موارد «نه» به جای نیست به کار رفته است.
۳-۵-۲- افزودن علامت نفی بر قسمت آخر فعل در مرزباننامه
گاهی نشانهی نفی مثل امروز بر قسمت آخر فعل افزوده شده است:
از تماشای سواد آن هرگز سیر نمیشد. (۵/۳۱)
هرگز به جانب تو التفات صورت نبندد. (۷/۱۵۲)
صاحب نسبی که به حسب فرهنگ آراسته نباشد، به هیچ کار نیاید. (۱/۷۹)
۳-۵-۳- آمدن علامت نفی بر سر قرینه در هنگام مقارنه در مرزباننامه
گاهی به هنگام مقارنه، مانند امروز علامت نفی بر سر هر یک از قرینهها در آمده است.
من نه در مقام خوفم و نه در معرض طمع. (۲/۳۸۵)
از میزان تجربت کفهی مقصود من نه راجع بود نه مرجوح. (۶/۳۲۰)
نه قوت محرکهی ارادی، نه دافعهی الهی در طبیعت، نه جاذبهی راحتی در طنیت، نه کسر شهوتی را واسطه نه جر منفعتی را وسیلت. (۷/۳۹۹)
نه واقعهی بدیع و نه شکلی شنیع دیدی که ازو صادر آمد. (۶/۲۸۲)
۳-۵-۴- «نه» به صورت کلمهای مستقل
در گذشته گاهی پیشوند منفی ساز «ن» به صورت کلمهای مستقل «نه» در آمده و از فعل جدا شده است نه به عنوان پیشوند. فرشیدورد در این مورد مینویسد: «پیشوند صرفی «نه» در زبانهای باستانی و ایرانی میانه جنبهی پیشوندی نداشته بلکه اغلب کلمهی مستقلی بوده است که به صورت قید یا اسم یا پیوند به کار رفته، ولی این عنصر در فارسی امروز، کاملاً جنبهی پیشوندی به خود گرفتهاند و جدا شدنش از فعل ممکن نیست. آثار این استقلال در فارسی دری قدیم نیز دیده میشود.» (فرشیدورد، ۱۳۸۳: ۱۴۰)
نمونه های از مرزباننامه:
ولیکن چون دستور مراسم معدلت نه برینگونه ورزد، جز انفصامِ عروهی پادشاهی و انهدامِ عمدهی دولت ازو حاصل نشود. (۶/۷۷)
پس مرا از گرفت سماع در طبع داماد و دلهای حاضران فایده ها خیزد و اگر نه چنین بود، مرا او را از سماع چه حاصل؟ (۷/۴۴۰)
شبهت نیست که هر که را زبان سفیر ضمیر و ترجمان چنان است، سخن نه چنان راند که اسماع شنوندگان را در مقاعد قبول جای گیرد. (۶/۷۰۶)
ما را به میدان محاربت بیرون باید شدن و از مرگ نترسیدن که جواب خصم به زبان تیغ توان دادن نه به سپر سلامت جوئی [توان دادن] که در روی حمیّت کشی. (۸/۲۲۰)
بقایای قوای غریزی را به حسن مداوات و حیل حکمت بر جای بدارد که اگر نه چنین کنید، هلاک لازم آید. (۴/۲۲۰)